برگی درخشان از کتاب نهج البلاغه

قال على علیه ‏السلام : کُلُّ وِعاءٍ یَضیقُ بِما جُعِلَ فیهِ إِلاّ وِعاءُ العِلمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ بِهِ؛ فضاى هر ظرفى در اثر محتواى خود تنگ‏تر مى‏ شود مگر ظرف دانش که با تحصیل علوم، فضاى آن بازتر مى‏ گردد.

برگی درخشان از کتاب نهج البلاغه

قال على علیه ‏السلام : کُلُّ وِعاءٍ یَضیقُ بِما جُعِلَ فیهِ إِلاّ وِعاءُ العِلمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ بِهِ؛ فضاى هر ظرفى در اثر محتواى خود تنگ‏تر مى‏ شود مگر ظرف دانش که با تحصیل علوم، فضاى آن بازتر مى‏ گردد.

مشخصات بلاگ

سلام
نگار سلطان محمدی هستم دانشجوی کارشناسی مهندسی عمران دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج
هدف از ایجاد این وبلاگ صحبت های استاد بزرگوارم جناب آقای دکتر احمد شفازاده بود در درس تفسیر موضوعی نهج البلاغه که تصمیم گرفتم بخشی از احادیث و خطبه ها و ... کتاب ارزشمند نهج البلاغه که در همه مراحل زندگی بهترین راهنمای بشریت است را برای تعدادی از شماها به اشتراک بزارم.
امیدوارم استفاده ای هرچند کوچک از این کار بنده حقیر را ببرید.


بایگانی
نویسندگان

متن کامل نهج البلاغه نامه 61 تا 70

سه شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۲۹ ب.ظ

 

نامه شماره61

و من کتاب له علیه السلام [8] الی کمیل بن زیاد النخعی ، و هو علی هیت ، ینکر علیه ترکه دفع من یجتاز به من جیش العدو طالبا الغاره [9] امابعد ، فان تضییع المرء ما و لی ، و تکلفه ما کفی ، لعجز حاضر ، و رای متبر [10] و ان تعاطیک الغاره علی اهل قرقیسیا ، و تعطیلک مسالحک التی و لیناک [11] لیس بها من یمنعها ، و لا یرد الجیش عنها لرای شعاع [12] فقد صرت جسرا لمن اراد الغاره من اعدائک علی اولیائک ، [13] غیر شدید المنکب ، و لا مهیب الجانب ، [1] و لا ساد ثغره ، و لا کاسرلعدو شوکه ، و لا مغن عن اهل مصره ، و لا مجز عن امیره

ترجمه

[8] از نامه های امام علیه السلام به کمیل ابن زیادنخعی فرماندار هیت از آبادی های کشور عراق و [ امام در این نامه او را ملامت می کند که چرا با لشکریان غارتگر دشمن که از آن منطقه عبور کرده اند مقابله نکرده است ] [9] اما بعد سستی انسان در انجام آنچه بر عهده او گذارده شده و اصرار برانجام آنچه در وظیفه او نیست یک ناتوانی روشن و نظریه باطل و هلاک کننده است [10] تو به اهل قرقی سا حمله کرده ایولی مرزهائی را که حفظش بر عهده تو گذارده ایم [11] بی دفاع رها ساخته ای این کار یک فکر نادرست و بیهوده است . [12] تو در حقیقت پلی شده ای برای دشمنانیکه می خواهند بر دوستانت دست غارت بگشایند [13] نه بازوی توانائی داری نه هیبت و ترسی در دل دشمن ایجاد می کنی000 [1] نه مرزی را حفظ می کنی و نه شوکت دشمنی را درهم می شکنی نه اهل شهر و دیارت را کفایت می کنی و از آنان به خوبی دفاع می نمائی و نه امیر و پیشوایت را از دخالت در آنجا بی نیاز می سازی

نامه شماره62

و من کتاب له علیه السلام [2] الی اهل مصر ، مع مالک الاشتر لما ولاه امارتها [3] اما بعد ، فان الله سبحانه بعث محمدا صلی الله علیه و آله و سلم نذیرا للعالمین ، و مهیمنا علی المرسلین [4] فلما مضی علیه السلام تنازع المسلمون الامر من بعده [5] فوالله ما کان یلقی فی روعی و لا یخطر ببالی ، [6] ان العرب تزعج هذا الامر من بعده صلی الله علیه و آله و سلم عن اهل بیته ، [7] و لا انهم منحوه عنی من بعده [8] فما راعنی الا انثیال الناس علی فارن یبایعونه ، [9] فامسکت یدی حتی رایت راجعه الناس قد رجعت عن الاسلام ، [10] یدعون الی محق دین محمد صلی الله علیه و آله و سلم [11] فخشیت ان لم انصر الاسلام و اهله ان اری فیه ثلما او هدما ، [12] تکون المصیبه به علی اعظم من فوت ولایتکم التی انما هی متاع ایام قلائل ، [13] یزول منها ما کان ، کما یزول السراب ، او کما یتقشع السحاب ، [14] فنهضت فی تلک الاحداث حتی زاح الباطل وزهق ، و اطمان الدین و تنهنه [1] و منه : انی و الله لو لقیتهم واحدا و هم طلاع الارض کلها ما بالیت و لا استوحشت ، [2] و انی من ضلالهم الذی هم فیه و الهدی الذی انا علیه [3] لعلی بصیره من نفسی و یقین من ربی و انی الی لقاء الله لمشتاق ، [4] و حسن ثوابه لمنتظر راج ، و لکننی آسی ان یلی امره هذه الامه سفهاؤها و فجارها ، [5] فیتخذوا مال الله دولا ، و عباده خولا [6] و الصالحین حربا ، و الفاسقین حزبا ، [7] فان منهم الذی قد شرب فیکم الحرام ، و جلد حدا فی الاسلام ، [8] و ان منهم من لم یسلم حتی رضخت له علی الاسلام الرضائخ [9] فلو لا ذلک ما اکثرت تالیبکم و تانیبکم ، و جمعکم و تحریضکم ، [10] و لترکتکم اذ ابیتم وونیتم [11] الا ترون الی اطرافکم قد انتقصت ، و الی امصارکم قد افتتحت ، [12] و الی ممالککم تزوی و الی بلادکم تغزی [13] انفروا رحمکم الله الی قتال عدوکم ، و لا تثاقلوا الی الارض [14] فتقروا بالخسف ، و تبووؤا بالذل ، و یکون نصیبکم الاخس ، [15] و ان اخا الحرب الارق ، و من نام لم ینم عنه ، و السلام

ترجمه

[2] از نامه های امام علیه السلام که همراه مالک برای اهل مصر فرستادزمانی که استانداری آنجا را به او واگذار نمود . [3] اما بعد خداوند سبحان محمد صلی الله علیه و آله و سلم را فرستاد تا بیم دهنده جهانیان و گواه و حافظ آئین انبیای او باشد . [4] چون او که درود بر او باد از جهان رخت بربست مسلمانان درباره امارت و خلافت بعد از او به منازعه برخاستند . [5] به خدا سوگند هرگز فکر نمی کردم و به خاطرم خطور نمی کرد . [6] که عرب بعد از پیامبر امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگردانند [ و در جای دیگر قرار دهند و باور نمی کردم ] [7] آنها آن را از من دور سازند [8] تنها چیزی که مرا ناراحت کرد اجتماع مردم اطراف فلان بود که با او بیعت کنند [9] دست بر روی دست گذاردم تا اینکه با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته [10] و می خواهند دین محمد صلی الله علیه و آله و سلم را نابود سازند . [11] [ در اینجا بود ] که ترسیدم . اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم باید شاهد نابودیو شکاف در اسلام باشم [12] که مصیبت آن برایمن از رهاساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگتر بود چرا که این بهره دوران کوتاه زندگی دنیا است [13] که زایل و تمام می شود . همانطور که سراب تمام می شود و یا همچون ابرهائی که از هم می پاشند . [14] پس برای دفع این حوادث به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پابرجا و محکم گردید . [1] قسمتی دیگر از این نامه است . به خدا سوگند اگر من تنها با آنها [ دشمنان ] روبرو شوم در حالیکه آنها تمام رویزمین را پر کرده باشند نمی ترسم و باکی ندارم [2] من آن گمراهی را که آنها در آن هستند و هدایتی را که خودم بر آن هستم [3] با چشم خود می بینم و با یقین به پروردگارم پا برجا می باشم من مشتاق ملاقات پروردگارم هستم . [4] و به پاداشش امیدوارم ولی از این اندوهناکم که سرپرستی حکومت این امت به دست این بی خردان و نابکاران افتد . [5] بیت المال را به غارت ببرند آزادی بندگان خدا را سلب کنند و آنها را برده خویش سازند [6] با صالحان نبرد کنند و فاسقان را همدستان خود قرار دهند . [7] در این گروه بعضی هستند که شراب نوشیده و حد بر او جاری شده [8] و برخی از آنان اسلام را نپذیرفتند تا برای آنها عطائی تعیین گردید [9] و اگر بخاطر این جهات نبود این اندازه شما را برای قیام و نهضت تشویق نمی کردم و به سستی در کار سرزنش و توبیخ نمی نمودم . و در گردآوری و تشوی قتان نمی کوشیدم .[10] و اگر ابا و سستی می نمودید رهاتان می ساختم .[11] آیا نمی بینید اطراف شما را گرفته اند و شهرهای شما را تحت تسلط خود در آورده اند ؟ [12] آیا نمی بینید کشورهای شما تسخیر شده و شهرهای شما به میدان جنگ تبدیل گشته است ؟ [13] خدای شما را رحمت کند برای نبرد با دشمن کوچ کنید شانه از زیر بار نبرد تهی نکنید و سستی و تنبلی به خود راه ندهید [14] که زیردست خواهید شد و تن به ذلت و خواری خواهید داد و بهره زندگی شما از همه پست تر خواهد بود [15] برادر جنگجو همیشه بیدار است و آن کس که بخوابد دشمن از تعقیب او نخواهد خفت . والسلام

نامه شماره63

و من کتاب له علیه السلام [1] الی ابی موسی الاشعری ، و هو عامله علی الکوفه ، و قد عنه تثبیطه الناس عن الخروج الیه لما ندبهم لحرب اصحاب الجمل [2] من عبد الله علی امیر المؤمنین الی عبد الله بن قیس [3] اما بعد ، فقد بلغنی عنک قول هو و علیک ، فاذا قدم رسولی علیک فارفع ذیلک ، [4] و اشدد مئزرک و اخرج من جحرک ، [5] و اندب من معک ، فان حققت فانفذ ، و ان تفشلت فابعد [6] و ایم الله لتؤتین من حیث انت ، و لا تترک حتی یخلط زبدک بخاثرک ، و ذائبک بجامدک ، [7] و حتی تعجل عن قعدتک ،[8] و تحذر من امامک کحذرک من خلفک ، و ما هی بالهوینی التی ترجو ، [9] و لکنها الداهیه الکبری ، یرکب جملها ، و یذلل صعبها ، و یسهل جبلها [10] فاعقل عقلک ، و املک امرک ، و خذ نصیبک و حظک [11] فان کرهت فتنح الی غیر رحب و لا فی نجاه ، فبالحری لتکفین و انت نائم ، [12] حتی لا یقال : این فلان ? و الله انه لحق مع محق ، و ما ابالی ما صنع الملحدون ، و السلام

ترجمه

[1] از نامه های امام علیه السلام این نامه را امام علیه السلام به ابوموسی اشعری فرماندار کوفه به هنگامی نوشت که به او خبر رسید ابوموسی اهل کوفه را از حرکت در همراهی آن حضرت برای جنگ جمل باز داشته است . [2] از بنده خدا علی امیرمؤمنان به عبدالله بن قیس [ ابوموسی اشعری] . [3] اما بعد سخنی از تو به من گزارش داده اند که هم به سود تو است و هم به زیان تو هنگامی که فرستاده من بر تو وارد می شود فورا دامن بر کمر زن [4] و کمربندت را محکم ببند و از خانه ات بیرون آی [5] از کسانیکه با تو هستند دعوت نما، اگر حق را یافتی و تصمیم خود را گرفتی آنها را بسوی ما بفرست و اگر سستی را پیشه کردی از مقام خود دور شو . [6] به خدا سوگند هر کجا و هر چه باشی به سراغت خواهند آمد دست از تو بر نخواهند داشت و رهایت نخواهند ساخت تا گوشت و استخوان و تر و خشکت را به هم درآمیزند . [7] [ این کار را انجام ده پیش از آنکه ] در بازنشستگی و برکناریت تعجیل گردد [8] و از آنچه پیش روی توست همانگونه خواهی ترسید که از پشت سر [ آنچنان برتو سخت گیرند که سراسر وجودت را خوف و ترس فراگیرد و در دنیا همانقدر وحشتزده خواهیشد که در آخرت ] این حادثه آنچنان که فکر می کنی کوچک و ساده نیست [9] بلکه حادثه بسیار بزرگیاست که باید بر مرکبش سوار شد و مشکلات و سختی هایش را هموار ساخت . و کوههای ناصافش را صاف نمود [10] پس اندیشه خود را به کارگیر و مالک کار خویش باش و بهره و نصیبت را دریاب [11] و اگر برای تو خوشایند نیست کنار رو بدون کامیابی و رسیدگی به راه رستگاری. اگر تو خواب باشیدیگران وظیفه ات را انجام خواهند داد [12] و آنچنان به دست فراموشی سپرده شویکه نگویند فلانی کجا است ؟ به خدا سوگند این راه حق است و به دست مرد حق انجام می گردد . و من باکی ندارم که خدانشناسان چکار می کنند . والسلام

نامه شماره64

و من کتاب له علیه السلام [1] الی معاویه ، جوابا[2] اما بعد ، فانا کنا نحن و انتم علی ماذکرت من الالفه و الجماعه ، [3] ففرق بیننا و بینکم امس انا آمنا و کفرتم ، و الیوم انا استقمنا و فتنتم ، [4] و ما اسلم مسلمکم الا کرها ، و بعد ان کان انف الاسلام کله لرسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ، حزبا [5] و ذکرت انی قتلت طلحه و الزبیر ، و شردت بعائشه ، و نزلت بین المصرین [6] و ذلک امر غبت عنه فلا علیک ، و لا العذر فیه الیک [7] و ذکرت انک زائری فی المهاجرین و الانصار ، [8] و قد انقطعت الهجره یوم اسر اخوک ، فان کان فیه عجل فاسترفه ، [9] فانی ان ازرک فذلک جدیر ان یکون الله انما بعثنی الیک للنقمه منک [10] و ان تزرنی فکما قال اخو بنی اسد :[11] مستقبلین ریاح الصیف تضربهم بحاصب بین اغوار وجلمود [12] و عندی السیف الذی اعضصته بجدک و خالک و اخیک فی مقام ، واحد [1] و انک و الله ما علمت الاغلف القلب ، المقارب العقل ، [2] و الاولی ان یقال لک : انک رقیت سلما اطلعک مطلع سوء علیک لا لک ، [3] لانک نشدت غیر ضالتک ، و رعیت غیر سائمتک ، [4] و طلبت امرا لست من اهله و لا فی معدنه ، فما ابعد قولک من فعلک [5] و قریب ما اشبهت من اعمام و اخوال [6] حملتهم الشقاوه ، و تمنی الباطل ، علی الجحود بمحمد صلی الله علیه و آله و سلم [7] فصرعوا مصارعهم حیث علمت ، لم یدفعوا عظیما ، [8] و لم یمنعوا حریما ، بوقع سیوف ما خلا منها الوغی ، ولم تماشها الهوینی [9] و قد اکثرت فی قتله عثمان ، فادخل فیما دخل فیه الناس ، [10] ثم حاکم القوم الی ، احملک و ایاهم علی کتاب الله تعالی ، [11] و اما تلک التی ترید فانها خدعه الصبی عن اللبن فی اول الفصال ، [12] و السلام لاهله

ترجمه

[1] از نامه های امام علی علیه السلام در پاسخ معاویه . [2] اما بعد ما وشما همانطوری که یادآوری نموده ای گرد هم جمع و با هم انس داشتیم [3] ولی در گذشته از هم جدا شدیم زیرا ما ایمان آوردیم و شما به کفر خود باقی ماندید امروز هم ما به راه راست می رویم و شما پیرامون فتنه هستید . [4] آنها که از گروه شما اسلام را پذیرا شدند از روی میل نبود بلکه در حالی بود که همه بزرگان عرب در برابر رسول خدا [ ص ] تسلیم شدند و در حزب او در آمدند . [5] نوشته بودی که من طلحه و زبیر را کشته و عایشه را تبعید کرده ام و در کوفه و بصره اقامت گزیده ام [6] این مربوط به تو نیست و لزومی ندارد عذر آنرا از تو بخواهم [ این تنها مربوط به امت اسلامی و من است که امیرمؤمنانم ] . [7] تو یادآور شده بودی که با گروهی از مهاجران و انصار به مقابله با من خواهی شتافت [ کدام مهاجر و کدام انصار ؟ ] [8] هجرت از آن روزی که برادرت [ یزیدبن ابوسفیان روز فتح مکه ] اسیر شد پایان یافت . با این حال اگر در این ملاقات شتابداری دست نگهدار [9] زیرا اگر من به دیدار تو آیم سزاوارتر است . چرا که خداوند مرا به سوی تو فرستاده که از تو انتقام بگیرم [10] و اگر تو با من دیدار کنی چنان است که شاعر بنی اسد گفته [11] به استقبال تندباد تابستانی می شتابند که آنها را با سنگریزه ها و در میان غبار و تخته سنگها در هم می کوبد . [12] نزد من همان شمشیری است که بر پیکر جد و دائی و برادرت [ در میدان احد ] کوبیدم [1] به خدا سوگند من می دانم تو مردی بی خرد و پوشیده دل هستی. [2] و سزاوار است درباره تو گفته شود : به نردبانی بالا رفته ایکه تو را به پرتگاه خطرناکی کشانده که به زیان تو است نه به سود تو [3] زیرا به کسیمی مانی که غیر گمشده خود را می جوید و گوسفندان دیگری را می چراند . [4] مقامیرا می طلبی که نه سزاوار آن هستی و نه در کانون آن قرار داری چقدر بین کردار و گفتارت فاصله است ؟ [5] و چقدر با عموها و دائی هایبت پرستت شباهت داری ؟ [6] همانها که شقاوت و تمنای باطل وادارشان ساخت که محمد صلی الله علیه و آله و سلم را انکار کنند [7] و همانگونه که می دانی با او ستیزه کردند تا به خاک و خون غلطی دند و نتوانستند از خود دفاع کنند [8] و نه از زخم شمشیر ها که میدان نبرد از آن خالی نیست و سستی با آن نمی سازد خود را حفظ نمایند . [9] تو درباره قاتلان عثمان زیاد حرف زدی بیا نخست همچون سایر مسلمانان با من بیعت کن [10] سپس درباره آنها طرح شکایت نما تا من طبق حکم خداوند میان تو و آنها داوری کنم [11] اما آنچه را تو می خواهی مانند فریب دادن طفل است که بخواهند وی را از شیر بگیرند [12] و سلام به آنها که لیاقت دارند

نامه شماره65

و من کتاب له علیه السلام [13] الیه ایضا[14] اما بعد ، فقد آن لک ان تنتفع باللمح الباصر من عیان الامور ، [15] فقد سلکت مدارج اسلافک بادعائک ، الاباطیل ، [1] و اقتحامک غرور المین و الاکاذیب ، و بانتحالک ما قد علا عنک ، [2] و ابتزازک لما قد اختزن دونک ، فرارا من الحق ، [3] وجحودا لما هو الزم لک من لحمک و دمک ، مما قد وعاه سمعک ، [4] و ملی ء به صدرک ، فماذا بعد الحق الا الضلال المبین ، [5] و بعد البیان الا اللبس ? فاحذر الشبهه و اشتمالها علی لبستها ، [6] فان الفتنه طالما اغدفت جلابیبها ، و اغشت الابصار ظلمتها [7] و قد اتانی کتاب منک ذو افانین من القول ضعفت قواها عن السلم ، [8] و اساطیر لم یحکها منک علم و لا حلم ، [9] اصبحت منها کالخائض فی الدهاس ، و الخابط فی الدیماس ، [10] و ترقیت الی مرقبه بعیده المرام ، نازحه الاعلام ، تقصر دونها الانوق و یحاذی بها العیوق [11] و حاش لله ان تلی للمسلمین بعدی صدرا او وردا ، او اجری لک علی احد منهم عقدا او عهدا [12] فمن الان فتدارک نفسک ، و انظر لها ،[13] فانک ان فرطت حتی ینهد الیک عباد الله ارتجت علیک الامور [14] و منعت امرا هو منک الیوم مقبول ، و السلام

ترجمه

[13] از نامه های امام علیه السلام به معاویه [14] اما بعد زمان آن فرارسیده که از مشاهده امور با چشم صحیح بهره مند گردی[15] تو با ادعاهای باطل همان راه نیاکان خود را می پیمائی000 [1] خود را در دروغ و فریب می افکنی آنچه بالاتر از شان تو است به خود نسبت می دهی[2] و به آنچه نمی رسی و از تو منع شده دست می افکنی همه این کارها بخاطر فرار از زیر بار حق [3] و انکارکردن آنچه از گوشت و خون برای تو لازمتر است می باشد [ یعنی ایمان و بیعت با امام معصوم ] همان چیزی که گوش تو شنیده [4] و به خوبی از آن آگاهی . آیا بعد از روشن شدن راه حق جز گمراهی آشکار چیزی هست ؟ [5] و آیا بعد از بیان واضح چیزی جز مغلطه اندازی و اشتباه کاری تصور می شود ؟ از اشتباه اندازی و غلطکاری ها بپرهیز [6] زیرا از دیر زمان فتنه پرده های سیاه خود را گسترده و با تاریکی خود دیده هائی را نابینا کرده است . [7] نامه ای از تو به من رسیده که سراسر آن پشت هم اندازی بود در آن از صلح و خیرخواهی خبری نبود [8] در اساطیر و سخنان افسانه ای ات هیچ اثری از دانش و بردباری به چشم نمی خورد [9] تو همچون کسی هستی که در زمین سست و صعب العبور گام گذارده و یا همچون کسیکه در تاریکی دخمه های زیرزمینی راه خود را گم می کند . [10] تو می خواهی به نقطه ایبرسی که از مرتبه ات بسیار برتر است و مرغان لاشخور را یارای پرواز به آن نیست چرا که در اوج ستارگان آسمان همچون عیوق است [11] پناه به خدا که تو بعد از من سرپرست مسلمانان برای جلب منفعت یا دفع ضرر گردی یا من در این باره برای تو نسبت به یک تن از آنان قرار و تعهدی امضاء کنم [12] از هم اکنون خود را دریاب و برای خویش چاره اندیش [13] زیرا اگر کوتاهی کنی و برای کوبیدنت بندگان خدا بپاخیزند درهای چاره به رویت بسته خواهد شد [14] و چیزی که امروز از تو مورد قبول است فردا نخواهند پذیرفت . والسلام

نامه شماره66

و من کتاب له علیه السلام [1] الی عبد الله بن العباس ، و قد تقدم ذکره بخلاف هذه الروایه [2] اما بعدفان المرء لیفرح بالشی ء الذی لم یکن لیفوته ، [3] و یحزن علی الشی ء الذی لم یکن لیصیبه ، فلا یکن افضل ما نلت فی نفسک من دنیاک بلوغ لذه او شفاء غیظ ، [4] و لکن اطفاء باطل او احیاء حق [5] و لیکن سرورک بما قدمت ، و اسفک علی ما خلفت ، و همک فیما بعد الموت

ترجمه

[1] از نامه های امام علیه السلام به عبدالله ابن عباس این نامه به صورت دیگری نیز قبلا آمده است . [2] اما بعد بسیار می شود که انسان از یافتن چیزی که هرگز از او فوت نمی شد خشنود می گردد [3] [ و بعکس ] از فوت منفعتی که هرگز نصیب او نمی گردید اندوهناک می شود مواظب باش که بهترین و برترین چیز نزد تو رسیدن به لذات دنیا و یا انتقام از دشمن نباشد [4] بلکه باید بهترین امور نزد تو خاموش کردن آتش باطل و یا زنده کردن حق باشد [5] تنها به چیزی که از پیش فرستاده ای خوشحال باش و تاسفت از آن چیزی که به جای می گذاری و باید تمام هم تو معطوف به جهان پس از مرگ باشد

نامه شماره67

و من کتاب له علیه السلام [6] الی قثم بن العباس ، و هو عامله علی مکه [7] اما بعد ، فاقم للناس الحج و ذکرهم بایام الله ، و اجلس لهم العصرینه ، [8] فافت المستفتی ، و علم الجاهل ، و ذاکر العالم ، [9] و لایکن لک الی الناس سفیر الا لسانک ، و لا حاجب الا وجهک [10] و لا تحجبن ذا حاجه عن لقائک بها ، فانها ان ذیدت عن ابوابک فی اول وردها لم تحمد فیما بعد علی قضائها [11] و انظر الی ما اجتمع عندک من مال الله فاصرفه الی من قبلک [1] من ذوی العیال و المجاعه ، مصیبا به مواضع الفاقه و الخلات ، [2] و ما فضل عن ذلک فاحمله الینا لنقسمه فیمن قبلنا [3] و مر اهل مکه الا یاخذوا من ساکن اجرا ، فان الله سبحانه یقول : [4] [[ سواء العاکف فیه و الباد ] ] فالعاکف : المقیم به ، [5] و البادی : الذی یحج الیه من غیر اهله وفقنا الله و ایاکم لمحابه ، و السلام

ترجمه

[6] از نامه های امام علیه السلام به قثم ابن عباس فرماندار مکه . [7] امابعد در اقامه حج مردم را راهنما باش و روزهای خدا را به یاد آنها آر صبح و عصر برای رسیدگی به امور آنان بنشین [8] به کسانی که پرسشی دارند پاسخ ده جاهلان را بیاموز و با دانشمندان مذاکره کن [9] در بین تو و مردم باید واسطه و سفیری جز زبانت و حاجب و پرده ای جز چهره ات نباشد [10] افرادی که با تو کار دارند از ملاقات با خود محروم مساز اگر آنها را در ابتداء از در خانه ات برانند حل مشکلشان بعدا جبران آنرا نخواهد کرد . [11] اموالی که در نزد تو گرد آمده و مربوط به خدا است به دقت در مصرف آنها بنگر و آن را به مصرف عیالمندان و گرسنگان ، کسانی که در محل هستند بکن 000 [1] آنچنان که به طور صحیح به دست فقرا و نیازمندان برسد [2] و مازاد آنرا نزد ما بفرست تا بین کسانی که در اینجا هستند تقسیم کنیم . [3] به مردم مکه دستور ده تا از کسانی که در این شهر مسکن می گزینند اجاره بها نگیرند زیرا خداوند می فرماید : [4] در این سرزمین کسانی که مقیم هستند و آنها که از بیرون می آیند مساویند [ سواء العاکف فیه و الباد ] منظور از عاکف کسیاست که مقیم در آنجا است [5] و از بادیکسیکه از نقاط دیگر به قصد حج به مکه می آید . خداوند ما و شما را توفیق انجام اعمال نیک که موجب رضایاو است عنایت کند . والسلام

نامه شماره68

و من کتاب له علیه السلام [6] الی سلمان الفارسی رحمه الله قبل ایام خلافته [7] اما بعد ، فانما مثل الدنیا مثل الحیه : لین مسها ، قاتل سمها ، [8] فاعرض عما یعجبک فیها ، لقله ما یصحبک منها ، وضع عنک همومها ، [9] لما ایقنت به من فراقها ، و تصرف حالاتها ، و کن آنس ما تکون بها ، [10] احذر ما تکون منها، فان صاحبها کلما اطمان فیها الی سرور اشخصته عنه الی محذور ، [11] او الی ایناس ازالته عنه الی ایحاش و السلام

ترجمه

[6] از نامه های امام علیه السلام به سلمان فارسی پیش از خلافتش [7] امابعد دنیا به مار می ماند ظاهرش نرم و زیبا ولی زهرکشنده در درون دارد [8] بنابراین از هر چیزی از دنیا که جلب توجه تو را می کند اعراض کن زیرا بزودی از تو جدا خواهد شد و مدت کمی مصاحب تو بیش نخواهد بود هم و غم آنرا از خود بنه [9] چرا که یقین به فراق و دکرگونی حالات آن داری آنگاه که به آن سخت انس گرفتی[10] در همان حال به شدت از آن بر حذر باش زیرا در همان زمان که انسان در آن به خوشحالی مطمئن می شود او را به طرف محذور و مشکلات می فرستد .[11] و هر زمان که به آن سخت انس می گیرد او را در وحشت و هراس قرار خواهد داد . والسلام

نامه شماره69

و من کتاب له علیه السلام [1] الی الحارث الهمذانی [2] و تمسک بحبل القرآن و استنصحه ، و احل حلاله ،و حرم حرامه ، [3] و صدق بما سلف من الحق ، و اعتبر بما مضی من الدنیا لما بقی منها ، [4] فان بعضها یشبه بعضا ، و آخرها لاحق باولها و کلها حائل مفارق [5] و عظم اسم الله ان تذکره الا علی حق ، [6] و اکثر ذکر الموت و ما بعد الموت ، و لا تتمن الموت الا بشرط وثیق [7] و احذر کل عمل یرضاه صاحبه لنفسه ، و یکره لعامه المسلمین [8] و احذر کل عمل یعمل به فی السر ، و یستحی منه فی العلانیه ، [9] و احذر کل عمل اذا سئل عنه صاحبه انکره او اعتذر منه [10] و لا تجعل عرضک غرضا لنبال القول ، و لا تحدث الناس بکل ما سمعت به ، [11] فکفی بذلک کذبا و لا ترد علی الناس کل ما حدثوک به ، فکفی بذلک جهلا [12] و اکظم الغیظ ، و تجاوز عند المقدره و احلم عند الغضب ، [13] و اصفح مع الدوله ، تکن لک العاقبه و استصلح کل نعمه انعمها الله علیک ، [14] و لا تضیعن نعمه من نعم الله عندک ، و لیر علیک اثر ما انعم الله به علیک [15] و اعلم ان افضل المؤمنین افضلهم تقدمه من نفسه و اهله و ماله ، [1] فانک ما تقدم من خیر یبق لک ذخره ، و ما تؤخره یکن لغیرک خیره [2] و احذر صحابه من یفیل رایه ، و ینکر عمله ، فان الصاحب معتبر بصاحبه [3] و اسکن الامصار العظام فانها جماع المسلمین ، [4] و احذر منازل الغفله و الجفاء و قله الاعوان علی طاعه الله و اقصر رایک علی ما یعنیک [5] و ایاک و مقاعد الاسواق ، فانها محاضر الشیطان ، و معاریض الفتن [6] و اکثر ان تنظر الی من فضلت علیه ، فان ذلک من ابواب الشکر ، [7] و لا تسافر فی یوم جمعه حتی تشهد الصلاه الا فاصلا فی سبیل الله ، او فی امر تعذر به [8] و اطع الله فی جمیع امورک ، فان طاعه الله فاضله علی ماسواها [9] و خادع نفسک فی العباده ، و ارفق بها و لا تقهرها ، و خذ عفوها و نشاطها ، [10] الا ما کان مکتوبا علیک من الفریضه ، فانه لابد من قضائها و تعاهدها عند محلها [11] و ایاک ان ینزل بک الموت و انت آبق من ربک فی طلب الدنیا [12] و ایاک و مصاحبه الفساق ، فان الشر بالشر ملحق [13] ووقر الله و احبب احباءه و احذر الغضب ، فانه جند عظیم من جنود ابلیس ، و السلام

ترجمه

[1] از نامه های امام علیه السلام به حارث همدانی[2] به ریسمان قرآن چنگ زن و از آن اندرز بخواه حلالش را حلال بشمر و حرامش را حرام [3] آنچه از حقایق زندگی پیشینیان در قرآن آمده است تصدیق کن از [ حوادث ] گذشته دنیا برای باقیمانده آن عبرت گیر [4] چرا که بعضی از آن شبیه بعضی دیگر است و پایانش به نخستین آن ملحق می گردد اما تمام آن گذرا و ناپایدار است . [5] نام خدا را بزرگ شمار و جز به حق از او نام مبر [6] بسیار زیاد به یاد مرگ و عالم بعد از آن باش . هرگز آرزوی مرگ مکن مگر با شرائط مورد اعتماد [ به این شرط که خود را اهل نجات بدانی] . [7] از هر عملیکه تو را خشنود و مسلمانان را ناپسند آید بر حذر باش [8] و از هر کاریکه پنهانی انجام می شود و در ظاهر از آن شرم داریپرهیز کن [9] از اعمالی که اگر از کننده اش پرسش شود انکار می کند و یا پوزش می طلبد اجتناب نما [10] آبروی خود را هدف تیرهای سخنان مردم قرار مده و تمام آنچه را می شنوی برای مردم بازگو مکن [ چرا که راست و دروغ با هم مخلوط است ] [11] این تو را به دروغ آلوده می کند . و نیز تمام آنچه را برای تو نقل می کنند تکذیب منما زیرا این برای نادانی تو بس است [12] خشمت را فرو خور به هنگام قدرت گذشت پیشه کن و هنگام خشم بردبار . [13] آنگاه که حکومت در دست تو است عفو و مدارا کن تا عاقبت خوب برای تو باشد . هر نعمتی که به تو داد نیکو دار [14] و هیچ نعمتی از نعمتها را ضایع و تباه مساز و باید اثر نعمتهائی که خدا به تو داده در تو دیده شود .[15] بدان برترین مؤمنان کسانی هستند که خود خاندان و اموالشان را در راه خدا تقدیم کنند و از همه در این راه پیشگام تر باشند . [1] زیرا هر چه از کارهای خیر را پیش فرستی برای تو ذخیره خواهد شد . و آنچه باقی گذاری خیرش برای دیگران خواهد بود . [2] از یارانی که در فکر و نظر ضعی فند و عمل آنها ناشایسته است برحذر باش زیرا مقیاس سنجش شخصیت هر کس را یارانش تشکیل می دهند [3] در شهرهای بزرگ مسکن گزین زیرا آنجا مرکز اجتماع مسلمانان است . [4] و از اقامتگاههائی که اهل غفلت و جفا هستند و یاران مطیع خدا در آن کمند بپرهیز فکرت را به چیزی مشغول دار که از آن بهره می بری[5] از مراکز نشستن عمومی در بازارها بپرهیز زیرا آنجا محل حضور شیطان و انگیزش فتنه ها است . [6] به افراد پائین تر از خود توجه داشته باش که این خود شکر برتری تو بر آنها است . [7] در روز جمعه پیش از ادای نماز مسافرت مکن مگر برایجهاد در راه خدا و یا در کاری که به راستی معذور هستی. [8] در تمام اعمالت مطیع فرمان خدا باش زیرا اطاعت فرمان خدا از هر کاری بهتر است . [9] در انجام عبادت با خود مدارا کن و خویشتن را بر آن مجبور منما بلکه بکوش آن را توام با نشاط و در وقت فراغت انجام دهی[10] مگر فرائضی که بر تو حتم است و بهر حال باید آنها را به انجام رسانی تعهد خود را به موقع اداء کنی [11] و بترس از آنکه مرگ گری بانت را بگیرد و تو از خدایت فرار کرده و در طلب دنیا باشی[12] از همنشینی بدان بپرهیز که بدیبدی آرد [13] خدایرا محترم شمار و دوستان خدا را دوست بدار . و از خشم برحذر باش که آن از لشکریان ابلیس است . والسلام

نامه شماره70

و من کتاب له علیه السلام [1] الی سهل بن حنیف الانصاری ، و هو عامله علی المدینه ، فی معنی قوم من اهلها لحقوا بمعاویه [2] اما بعد ، فقد بلغنی ان رجلا ممن قبلک یتسللون الی معاویه ، [3] فلا تاسف علی ما یفوتک من عددهم ، و یذهب عنک من مددهم ، [4] فکفی لهم غیا ، و لک منهم شافیا ، فرارهم من الهدی و الحق و ایضاعهم الی العمی و الجهل ، [5] و انما هم اهل دنیا مقبلون علیها ، و مهطعون الیها ، [6] و قد عرفوا العدل وراوه ، و سمعوه ، و وعوه ، [7] و علموا ان الناس عندنا فی الحق اسوه ، فهربوا الی الاثره ، [8] فبعدا لهم و سحقا [9] انهم و الله لم ینفروا من جور ، و لم یلحقوا بعدل ، [10] و انا لنطمع فی هذا الامر ان یذل الله لنا صعبه ، و یسهل لنا حزنه ، ان شاء الله ، و السلام

ترجمه

[1] از نامه های امام علیه السلام به سهل بن حنیف فرماندار مدینه درباره گروهی که به معاویه ملحق شده بودند [2] اما بعد به من خبر رسیده که افرادی از قلمرو تو مخفیانه به معاویه پیوسته اند [3] بر این تعداد که از دست داده ای و از کمک آنان بی بهره مانده ای افسوس مخور [4] برای آنها همین گمراهی بس که از هدایت حق به سوی کوردلی و جهل شتافته اند و این برای تو مایه آرامش خاطر است . [5] آنها دنیا پرستانی هستند که با سرعت به آن روی آورده اند [6] در حالیکه عدالت را به خوبی شناخته و دیده و گزارش آنرا شنیده اند [7] و بخاطر سپرده اند که همه مردم در نزد ما و در آئین حکومت ما حقوق برابر دارند آنها از این برابری به سوی خودخواهی و تبعیض و منفعت طلبی گریخته اند . [8] دور باشند از رحمت خدا [9] به خدا سوگند آنها از ستم نگریخته اند و به عدل روی نیاورده اند . [10] و ما امیدواریم که در این راه خداوند مشکلات را بر ما آسان سازد . و سختیها را هموار انشاءالله . والسلام

  • نگار محمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی